زان یار دلنوازم شکریست با شکایت ۰۹۴
رواق / Ravaq - Un pódcast de فرزآن
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۰۹۴مفعول و فاعلاتن مفعول و فاعلاتنزان يار دلنوازم، شکریست با شکايت گر نکتهدان عشقی، بشنو تو (خوش بشنو) اين حکايت بیمزد بود و منت هر خدمتی که کردم يا رب مباد کس را مخدوم بیعنايت رندان تشنهلب را آبی (جامی) نمیدهد کس گویی ولیشناسان رفتند از اين ولايت در زلف چون کمندش ای دل مپيچ کانجا سرها بريده بينی بیجرم و بیجنايت چشمت به غمزه ما را خون خورد و میپسندیجانا روا نباشد خونريز را حمايت در اين شب سياهم گم گشت راه مقصود از گوشهای برون آی ای کوکب هدايت از هر طرف که رفتم جز وحشتم (حیرتم) نيفزود زنهار از اين بيابان وين راه بینهايت اي آفتاب خوبان میجوشد اندرونم يک ساعتم بگنجان در سايهی عنايت اين راه را نهايت صورت کجا توان بست کش صد هزار منزل بيش است در بدايت هر چند بردی آبم روی از درت نتابم جور از حبيب خوشتر کز مدعی رعايت عشقت رسد به فرياد ار خود به سان حافظ قرآن ز بر بخوانی در چارده روايتSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations