گل در بر می بر کف و معشوق به کام است ۰۴۶
رواق / Ravaq - Un pódcast de فرزآن
«««««میبهـا»»»»»غزل نمرهی ۰۴۶مفعول و مفاعیل و مفاعیل و مفاعیلگل در بر و می بر کف و معشوق به کام است سلطان جهانم به چنين روز غلام است گو شمع مياريد در اين جمع که امشب در مجلس ما ماه رخ دوست تمام است در مذهب ما باده حلال است وليکن بی روی تو ای سرو گلاندام حرام است در مجلس ما عطر مياميز که ما را هر دم ز سر زلف تو خوشبوی مشام است (هر لحظه ز گیسوی)گوشم همه بر قول نی و نغمه چنگ است چشمم همه بر لعل لب و گردش جام است ای چاشنی قند مگو هیچ ز شکر(از چاشنی قند مگو هيچ و ز شکر )زان رو که مرا از لب شيرين تو کام است تا گنج غمت در دل ويرانه مقيم است همواره مرا کنج خرابات مقام است از ننگ چه گویی که مرا نام ز ننگ است وز نام چه پرسی که مرا ننگ ز نام است ميخواره و سرگشته و رنديم و نظرباز وان کس که چو ما نيست در اين شهر کدام است با محتسبم عيب مگوييد که او نيز پيوسته چو ما در طلب عيش مدام است حافظ منشين بی می و معشوق زمانیکايام گل و ياسمن و عيد صيام استSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations